باز میپرسم: «در تنهایی حوصلهات سر نمیرود؟»
پاسخ میدهد: «نه، من خیلی به خودم و آیندهام فکر میکنم و خیلی وقتها موسیقی گوش میدهم یا با دوستانم تلفنی صحبت میکنم.
واقعیت این است که برنامهای برای وقتهای تنهاییام ندارم، اما وقتی تنها هستم سراغ کارهایی میروم که به انجام دادنشان علاقه دارم.»
- میتوانم بپرسم چرا تنهایی را دوست داری؟
- راستش بعضی وقتها خانوادهام خیلی به رفتارها و پوشش من ایراد میگیرند و مدام نصیحت میکنند. حتی در جمع هم به من تذکر میدهند. من هم در مقابل این راه را انتخاب کردهام. البته از اول تنهایی را دوست داشتم و این کارِ آنها باعث شد به تنهایی بیشتر علاقهمند بشوم. اما خیلی از دوستانم که تنهایی را دوست دارند رفتار خانوادههایشان شبیه رفتار خانوادهی من نیست و در رفتار و گفتار خیلی هم آزاد هستند، اما باز هم خیلیوقتها تنهایی را ترجیح میدهند.
باید گفت که روانشناسان میل به تنهایی را در صورتی که افراطی نباشد، نهفقط بد نمیدانند که آن را مفید هم میدانند.
الهام پاک، روانشناس و مشاور در گفتوگو با دوچرخه دراین باره میگوید: «تنهایی در صورتی که انتخاب شده باشد، میتواند به نوجوانها امکان خوداندیشی بدهد و یا خلاقیتشان را بالا ببرد.»
به گفتهی این مشاور «نوجوانان زیادی هستند که از تنهایی خود خوشحالند و از آن استفادهی درست میکنند. تنهایی چنین نوجوانانی فرق دارد با نوجوانی که تنهایی را انتخاب نکرده و چون نمیتواند دوست پیدا کند تنهاست. این تنهایی دوم است که باعث اضطراب میشود و چنین فردی بهتر است مشکلش را با یک مشاور در میان بگذارد.»
این روانشناس میگوید: «البته نوجوانان علاقهمند به تنهایی هم بهتر است مراقب باشند که این میل به تنهایی، منجر به انزوا و گوشهگیری و در نتیجه ناتوانی آنها در رفتارهای اجتماعیشان نشود.»
* * *
وقتی دربارهی تنهایی با نوجوانان صحبت میکنم به گروه دیگری برمیخورم که رفتار و پاسخشان کاملاً در نقطهی مقابل گروه اول قرار دارد.
این بار از یک نفر از گروه دوم میپرسم: «تنهایی یا تنهایی را دوست داری؟»
جواب میدهد: «تنها هستم، اما اصلاً تنهایی را دوست ندارم.»
جوابش خیلی صریح بود وچند لحظه تأمل من کافی بود تا او حرفش را ادامه بدهد: «من در مدرسه دوستان زیادی دارم، اما معمولاً آنها را در تابستان نمیبینم. آنها یا سفر هستند یا به کلاس میروند. خواهر و برادر هم ندارم. در ساختمان ما هم هیچ همسن و سالی ندارم، برای همین بیشتر وقتها تنها هستم و در زمان تنهایی بیحوصله و کسل میشوم. البته مهمانیهای فامیلی را دوست دارم و هم در این مهمانیها و هم کنار دوستانم خوش هستم.»
الهام پاک میگوید: «نوجوانانی که به ناچار و به دلیل وضعیت زندگی خانوادگی و محیطی تنها هستند و تنهایی را دوست ندارند، بهتر است وضعیت تنهایی را برای خودشان دلپذیر کنند. انجام برخی فعالیتهای هنری و ورزشی میتواند کمک کند لحظههای تنهایی راحتتر بگذرند. میتوانند کارهای جدید انجام بدهند و حتی با همفکری خانواده، برنامهای برای دیدار بیشتر با دوستان و اقوام طراحی کنند. اما در مجموع بهتر است خودشان را زیاد به دیگران وابسته نکنند، چون اگر قرار باشد لحظههای خوش شما وابسته به افرادی باشد که بیشتر اوقات کنار شما نیستند، آن وقت این رخوت وکسالت میتواند بر روی کیفیت زندگی شما تأثیر منفی بگذارد.»
هرکدام از ما گاهی تنها هستیم، گاه احساس تنهایی میکنیم و یا میل به تنهایی داریم. در دنیایی که گاهی فضای مجازی از دنیای واقعی، پررنگتر میشود، باید هم از تنهایی و هم از حضور اجتماعی خودمان حفاظت کنیم.
نظر شما